حوض فیروزه
به گزارش ایمنا چهارمین جشنواره سراسری وقف، چشمه همیشه جاری در بخشهای متعدد ادبی و هنری برگزار شد. در بخش داستان بزرگسال سمیه عالمی با دو داستان خرمای شیرین و کیسهی جادو از قم رتبه اول و مرضیه پژوهان از خوزستان رتبه دوم و محسن عظیمی از استان مرکزی رتبه تقدیری را به دست آوردند. این جشنواره به میزبانی اصفهان برگزار شد. قصه عباس تمام شد .گچ پایش را که باز کند می رود پیش مجید.ننه آقا هم ذوق نوه اش را می کند.حتما می رود کنار عروسش و آرامش می کند در نبود عباس. ننه آقای قصه ام را همه دوست دارند اما نمی دانند وقتی نوشتن قصه را شروع کردم هنوز توی اتاقش کنار آن باغچه بزرگ و حوض آبی بود اما حالا نیست. همه ی نوها و نتیجه ها و ندیده هایش که ننه آقا صدایش می کردند و در خانه اش برایشان همیشه باز بود از کنار خانه اش که رد می شوند بی اختیار کوبه اش را بلند می کنند و رهایش می کنند تا صدا بدهد.با اینکه می دانند کسی در را باز نمی کند. تجربه های کوچک کودکی ام بالا خره روی کاغذ آمد.خرده ریزه های کودکی جنگی ام شد"پاکت های خالی". صداهای مانده از محسن در ذهن کودکی ام،آژیرهای بی موقع رادیو وضدهوایی هایی که وقتی صدا می داد شیشه های چسب زده خانه مان را می لرزاند. دلم می خواهد همه اش را روی کاغذ بیاورم همه سوسنگرد وبستانی را که نمی دانستم چرا آمده ام؟؟ همه ی اهوازی را که هنوز صدای گریه زنان تنهایش توی سرم می چرخد. تاریکی بی اتدازه ای که پای مادرم را شکست و ترس بی اندازه ی خودم از اینکه شاید یک روز مادر من هم گریه کند و اثاثمان را جمع کنیم و برگردیم بی پدرم. دست های محمد امینم را توی دستم می گیرم و می چسبانم به صورتم.می گویم خدارو شکر که آرامش هست تا تو آرام زندگی کنی ... آرام بنویسی و دغدغه ات تاخیر کتاب هایت باشد و جریمه تاخیرکتابخانه یا پنچری چرخ دوچرخه ات. دلم می خواهد یادش بدهم قدر بداند این آرامش را.دلم می خواهد اما اگر روزی دیگر این آرامش نبود عباس قصه ام باشد. جمعه پیش با خانم آمریکایی که مسلمان شده و حالا ایران زندگی می کند مصاحبه کردم. خیلی چیزهای این گفتگو برایم جالب بود.خیلی چیزها هم تازه و نو. نگاه های تازه و جدیدی که اتفاقا عمیق بودند و ژرف. از شاعر مسلمانی ذکر خیر شد کاش آنقدر که حواسمان به گوشی های موبایلمان است کاش آنقدر که منتظر پیام و پیامک هستیم و گوشی را چک می کنیم حواسمان به قران بود پیام جدید چیست؟ امروز از او چه پیامی آمده؟ به روز کنیم پیام ها را .... خانم راضیه سختی های هجرت را به جان خریده بود دیندار بماند. با خودم فکر می کردم من چقدر هجرت کرده ام از آنچه دلم می خواهد. او می گفت خیلی ها آنجا دوست ندارند من درباره ی عقایدم برایشان حرف بزنم.حتی می گویند نمی خواهند چیزی بشنوند. پرسیدم به نظر شما چرا؟؟ گفت چون حقیقت را می دانند و وقتی آن را قبول کنند باید تغییرات اساسی در زندگیشان بدهند.واین کار راحتی نیست تغییر در روش زندگی و عوض کردن سبک ها از آن روز به این فکر می کنم که چقدر جرات دارم بگذرم از آن چه می دانم غلط است ولی نهادینه شده در زندگی امروزی ام. محاسبه می کنم که چه چیزهایی را باید عوض کنم چقدر باید حصار بشکنم وچقدر دیوار بسازم. یادم باشد بادبادک با باد مخالف بالا می رود آنقدر بالا که خال آسمان می شود آنوقت نخ را بیرون می کشد از دست کودکی که او را می کشد پایین بادهای مخالف را دریاب نه از آنها فرار کن. کاش یک شبانه روز بیشتر از 24 ساعت بود. روزی نیست که این آرزو را نکنم..با همه ی برنامه ریزیی که می کنم باز هم یک عالمه کار روی زمین می مونه. این هفته هزاربار (با کم وزیادش) گفتم چقدر زمان زود می گذره.گاهی فکر می کنم یک فوت وفنی باید داشته باشه این مدیریت زمان که من بلد نیستم.باید برم شاگردی کنم.آخه همیشه برام سوال بوده که چطور بعضی،هم به کار خودشان می رسند هم به کار دیگران!!.منظورم اصلا این نیست که کار دیگران را انجام می دهند.این که با همه ی کار هایی که احتمالا خودشان دارند فرصت می کنند سرک بکشند به جایی که تعریفی در چارچوب زندگی خودشان ندارد.مثلاراجع به مسئله ی کاملا شخصی کسی اظهار نظر کنند .یا اینکه درباره کسی که گاهی باهاش سلام علیکی دارند.( به گاهی اش توجه کنید) توی جمع تحلیل اجتماعی و رفتاری برگزار کنند. اصلا خیلی ساده ترمسئله ای را که خودت کاملا خانوادگی می دانی وا کاوی می کنند بعد هم زحمت اطلاع رسانی اش را می کشند. به نظر شما این همه مدیریت زمان جای تعجب ندارد؟.این همه استفاده از وقت های اضافه چطور؟.تا حالا دقت کردین این جور رفتارها چه سهم زیادی تو کدورت ها و دلگیری های امرزومون داره؟.فکر نکنم جایی تو منشور انسانیت این کار رو جز وظایف اجتماعی فردی برای بقیه جامعه تعریف شده باشه.چه برسه به ما که بچه شیعه هستیم .یک کم "فقط یک کم"تامل کنیم. ابوذر می گوید به رسول خدا گفتم : غیبت چیست ؟ فرمود : برادرت را به آنچه دوست ندارد یاد کنی. گفتم ای رسول خدا اگر آنچه که می گوییم در او باشد چه ؟ فرمود : بدان ، اگر آنچه را که در او هست یاد کنی غیبت او را کردی ، و اگر آنچه را که در او نباشد یاد کنی پس به او تهمت زدی. )وسائل الشیعه جلد 8 صفحه 599 حدیث 9 (
Design By : Pichak |