سفارش تبلیغ
صبا ویژن











حوض فیروزه

کپی برابر اصل نیست

نویسنده: محمدرضا چیذری  - خبرنگار همشهری
سمیه عالمی داستان‌نویس قمی که دارای کارشناسی گیاه پزشکی است. او در خصوص نحوه آشنایی‌اش با عالم داستان چنین می‌گوید: «سال 87 با جمع داستان‌نویسان جوان قم آشنا شدم و داستان‌نویسی را با آقای عزتی پاک شروع کردم...
 
 سمیه عالمی متولد 1359 داستان‌نویس قمی که دارای کارشناسی گیاه پزشکی است. او در خصوص نحوه آشنایی‌اش با عالم داستان چنین می‌گوید: «سال 87 با جمع داستان‌نویسان جوان قم آشنا شدم و داستان‌نویسی را با آقای عزتی پاک شروع کردم. مدتی از کلاس‌های آقای محمدرضا بایرامی که در حوزه هنری قم برگزار می‌شد، استفاده کردم. کارگاه داستان آقای مهر دست به رمانم کرد و اولین رمان نوجوان را آنجا نوشتم و همان کارگاه دست‌گرمی شد برای نوشتن رمان دوم. نوشتن رمان دوم اتفاق دل‌نشینی بود به خاطر تجربه جمع خوانی کارهای نوشته‌شده با چند نفر از دوستان داستان‌نویسم و البته حضور یک استاد کار بلد.»
عالمی درباره نگاه و دغدغه‌اش در داستان‌نویسی بیان می‌کند: «به نظرم آثار یک نویسنده خراش‌های او  بر لوحی هستند که سهم وی از ایام عمرش است. همیشه دلم خواسته این خراش‌ها نگاه انسانی داشته باشد. بنابراین دغدغه‌هایم در نوشتن حول‌وحوش مسائل انسانی و سبک زندگی بوده. البته این رویکرد در هر اثر شکلی مطابق با آن اثر و اهدافش داشته است.»
در ادامه گفت‌وگوی همشهری را با این داستان‌نویس قمی که به تازگی در جشنواره داستان انقلاب رتبه برگزیده را کسب کرده است، می‌خوانیم:
  • موضوع داستان برگزیده شما در جشنواره داستان انقلاب چیست؟
سعی کرده‌ام «مسافر جمعه» داستان انقلاب باشد و اینکه چقدر موفق شده‌ام را خوانندگانش باید قضاوت کنند.
  • زمینه نوشتن این داستان چه بود؟
گاهی یک سؤال را چندین بار از خودت می‌پرسی ولی هیچ‌وقت دنبال جوابش نمی‌روی. «مسافر جمعه» نتیجه جستجو برای رسیدن به جواب یک سؤال است. اینکه چرا امام خمینی(ره) 15 خرداد را مبدأ نهضت اسلامی ایران می‌داند و آن را برای همیشه عزای عمومی اعلام می‌کند. رفتم از ماجرا سر دربیاورم که داستان نوشتم.
  • یعنی قصه شما یک داستان تاریخی محسوب می‌شود؟
نه؛ یک داستان تاریخی صرف نیست! همه ماجرا از عاشق‌پیشگی شخصیت اصلی شروع می‌شود که تقلایش برای ثابت کردن خود در تاروپود زندگی و سر درآوردن از ماجرای مرگ مرموز پدرش، قصه را می‌سازد. فقط گاهی ماجراها در روز خاصی اتفاق می‌افتد که آن روز در تاریخ حرف دارد. مثلاً دوم فرودین 1342 یا سوم بهمن 1341.
  • دلیل اینکه در ادبیات امروز جهان داستان حرف اول را می‌زند اما در ایران شعر این بار را به دوش می‌کشد، چیست؟
گذشتگان ما اهل قصه و داستان بوده‌اند و حرف و پندشان را در قالب قصه می‌گفتند. گاهی قصه‌ها و حکایت‌هایشان را با شعر و نظم  نسل به نسل منتقل می‌کردند. مثلاً شاهنامه یک داستان‌سرایی بی‌نقص و شاعرانه است. هم‌چنین مثنوی معنوی و حکایات سعدی. در حقیقت قصه و شعر با هم عجین شده بودند و با همین نظم قصه‌ها روی زبان مردم کوچه‌بازار جاری می‌شد. البته موجزگویی و وزن‌دار بودن شعر در خوش نشستن این مدل از داستان‌ها به ذائقه مردم بی‌تأثیر نبوده اما داستان‌های بلندی مثل حسین کرد شبستری و علیمردان خان که سینه‌به‌سینه چرخیده  ثابت می‌کند که این مردم با داستان‌های بلند و دنباله‌دار هم غریبه نیستند. شاید باید این‌طور گفت که داستان با شکل امروزی آن‌که سابقه زیادی در ایران ندارد هنوز نتوانسته به‌اندازه  شعر محبوب باشد شاید بتوان تقصیر را گردن انتخاب موضوعات نه‌چندان دل‌چسب برای نوشتن انداخت یا فاصله دنیای نویسنده‌های امروزی  با دنیای مردم.
  • ازنظر شما مؤلفه اصلی داستان انقلاب چیست؟ آیا صرف اینکه روایت در بستر دوران انقلاب اتفاق بیفتد کافی است؟
اولین علامتی که باید  بعد از آخرین کلمه داستان گذاشت علامت سؤال است؛ یعنی چرایی روایت. داستان انقلاب چرایی محکم و معناداری برای روایت‌ها و خرده روایت‌ها دارد. چرایی که دگرگونی و تغییر دارد که گاهی بیرونی است و ساختارهای اجتماعی و سیاسی را زیرورو می‌کند و گاهی درونی و ذهنی عمل می‌کند و برون داد آن اتفاقات بیرونی است. البته این داستان باید نشات‌گرفته از مبانی انقلابی باشد که از آن می‌نویسیم و نویسنده  باید بتواند هنرمندانه آن را در زمینه‌ اثر بگنجاند. مثلاً داستان انقلاب اسلامی  بدون رنگ و بوی مبانی انقلاب اسلامی  داستان انقلاب نیست. البته قرار نیست داستان انقلاب شعار بدهد؛ قرار است نشانه بدهد؛ آدرس بدهد. آدرس همان فکر و اندیشه‌ای که ماهیت این انقلاب است.
  • عده‌ای معتقدند داستان ایران در ادبیات داستانی جهان حرفی برای گفتن ندارد. آیا این اعتقاد درست است؟
فرهنگ و تمدنی به‌موازات غنای تمدن ایران و مؤلفه‌های فکریِ رشد کرده در این بستر حتماً حرف برای گفتن دارد ولی نویسندگان این مرزوبوم نتوانسته‌اند خودشان را به دنیا بشناسانند و فاصله‌شان را با نویسندگان دنیا کم کنند. برعکس بعضی دوستان معتقد نیستم دلیل این فاصله محدودیت و اعمال برخی سلیقه‌های مدیریتی است چون نویسندگان ایرانی که بیرون از این خاک قلم می‌زنند هم نتوانسته‌اند در این عرصه اقبالی کسب کنند. به نظر باید پی دلایل متعددی بود. اولین دلیل را باید در کپی نویسی جستجو کرد. باید باورمان شود تا وقتی از روی دست دیگران می‌نویسیم فقط کپی می‌کنیم و کپی هر چقدر هم شبیه اصلش باشد باز هم صاحب ارزش نیست! و دوم اینکه  کارهای خوبی هم که نوشته‌شده‌اند، ترجمه نشده‌اند. سوم اینکه همان ترجمه‌شده‌های اندک هم ارائه مناسبی نداشته‌اند. به نظر من همین دلایل برای دیده نشدن یک ادبیات هرچقدر هم که غنی باشد کافی است.
  • خلأ موجود در حوزه داستان‌نویسی چیست؟ چه مشکل و کمبودهایی وجود دارد؟
به نظر من اصلی‌ترین مشکل خوانده نشدن داستان‌ها است؛ حالا به هر دلیلی که قابل‌بررسی است. شاید اگر اهل مطالعه و خواننده فراوان بود مطالبه‌گری آن‌ها برای خواندن کتاب خوب جریان داستان را به سمت‌وسوی خوبی هدایت کرده بود. خوانده شدن سهم زیادی در قوت گرفتن  بنیان داستان  ایران دارد؛ آسیب‌ها نمایان و درمان می‌شود، قوت‌ها هم پررنگ و تقویت می‌شوند.
  • مطالعه شما بیشتر در چه حوزه‌ای است؟ در واقع برای تأمین محتوای داستان‌های خود از چه منابعی استفاده می‌کنید؟
در یک سال گذشته به خاطر نوشتن «مسافر جمعه» بیشتر کتاب‌های تاریخ معاصر، تاریخ شفاهی یا کتاب‌های ترجمه‌شده‌ای که انقلاب‌ها را روایت کرده‌اند و داستان‌های ایرانی را که با این مضامین نوشته‌شده خوانده‌ام. معمولاً وقتی روی موضوعی برای نوشتن تمرکز می‌کنم سعی دارم تا جایی که راه داشته باشد کتاب‌های مرتبط با آن موضوع را در حوزه‌های مختلف رصد کنم.
  • آیا دنیای داستان زنانه با داستان مردانه متفاوت است؟ به‌عبارت دیگر آیا داستان را می‌توان به مردانه و زنانه تقسیم کرد؟
داستان زنانه و مردانه را قبول ندارم. گاهی روایت‌ها یا لحن‌ها در داستان با توجه به شخصیت‌ها ممکن است زنانه یا مردانه شود که این هم امری معمولی است. قاعدتاً بعضی جزئی نگاری‌ها از دنیای زنانه فقط از عهده یک زن برمی‌آید پس آیا باید بگوییم آن داستان زنانه است؟ البته گاهی ممکن است روایت خانم نویسنده برای خوانندگان آقا جذابیت نداشته باشد و یا برعکس روایت آقایان نویسنده برای خانم‌ها مقبول نیفتد ولی این توجیهی برای زنانه و مردانه کردن داستان نیست.
  • برای آینده چه ایده‌ای در دست دارید که می‌خواهید آن را به شکل داستان دربیاورید؟
اولین کار حتماً بازنویسی نهایی رمان نوجوانم با نام «پاکت‌های خالی» است. بعد هم اگر عمری بود و قلم چرخید مجموعه داستان کوتاهی در دست چاپ دارم که هر چند هر قصه آن مجزا است ولی در کل همه قصه‌ها با هم ارتباط دارند. در ضمن راوی همه داستان‌ها خانم هستند.
  • سه کتاب که به دیگران توصیه می‌کنید؟!
اگر به‌جای هر سه کتاب بگویم فقط تاریخ بخوانید بیراه نگفته‌ام. به نظرم ورق زدن تاریخ ما را در زمان و مکان جابه‌جا می‌کند. به کارهایمان عقبه می‌دهد؛ تصویر می‌دهد و حتی می‌شود گفت برای ما خط‌ مشی می‌سازد. به ویژه دوستانی که قصد دارند داستان انقلاب بنویسند کتاب‌های تاریخ شفاهی را از دست ندهند. یا کتاب‌هایی که به‌صورت خاطره نگاری بخشی از تاریخ را پوشش دادند. من کتاب «شازده حمام» نوشته دکتر پاپلی یزدی  را که ازجمله این کتاب‌هاست، خیلی دوست دارم؛ علی‌رغم این‌که نقدهایی به اثر هست. دن آرام شولوخوف هم از کتاب‌هایی بود که زمان مطالعه‌اش تأمل زیادی کردم.
  • مشکلات و کمبودهای داستان‌نویسی در استان قم چیست؟
مهم‌ترین مشکل داستان قم با وجود نویسندگان پرکار و پر رتبه در جشنواره‌ها نبود یک تشکل سازمان‌یافته مثل انجمن داستان است. انجمنی که داستان‌نویسان جوان را کنار باتجربه‌ها بنشاند، برنامه‌ها را هدفمند کند یا برای نویسندگان جوان و نوقلم انگیزه سازی کند. به نظرم اگر انجمن داستان قم فعال شود اتفاقات پیش‌روی داستان قم خوشایندتر خواهد شد.
  • اگر بخواهید از مدیر ارشاد درخواستی داشته باشید چه می‌گویید؟
قطعاً انتظاری غیر از حمایت ندارم. تا مدیران و متولیان امر فرهنگ حامی کسانی نباشند که از آن‌ها انتظار فرهنگ‌سازی دارند منتظر اتفاق‌های خوب بودن بی‌فایده است چون قرار نیست بیفتد.
درج شده در روزنامه همشهری

نوشته شده در شنبه 95/11/2ساعت 6:36 عصر توسط سمیه عالمی نظرات ( ) |


Design By : Pichak